اسم پسر کوتاه و خاص + جدید شیک همچنین کمیاب
اسم پسر جدید و شیک ایرانی کمیاب , خاص و تک 1402 با م , س , ل , ژ , ن , آ , پ , ر , ک , ه یکی از مهم ترین ویژگی های یک اسم پسر گویا بودن آن است. گویا بودن اسم پسر به این معناست که آیا زمانی که نام کودک را بزبان می آورید احساس خوبی به اطرافیان دست می دهد؟ آیا نحوه ادا نمودن نام خشن و بی روح نیست؟ و آیا نام کودک با فامیلیش همخوانی دارد؟
باید این نکته را در نظر بگیرید که این نام تنها برای یک کودک خردسال نیست. فراموشتان نشود که این کودک قرار است روزی بزرگ شود و اسمی برای او انتخاب نکنیم که خجالت بکشد.
چند نکته در انتخاب اسم پسر جدید و شیک
زیادی متفاوت نباشد
قبل از انتخاب یک اسم خاص پسر به این موضوع فکر کنید که قرار است این اسم هویت فرزند شما باشد. درست است اسمهای غیر تکراری و با معنی بیشتر به یاد می مانند اما این اسم شیک پسر نباید عجیب و غریب و بی معنی باشد. بعضی از پدر ومادرها دلشان می خواهد اسمی امروزی و جدید روی فرزندشان بگذارند که تا حالا کسی نشنیده است .
اسم پسر طوری نباشد که به فرزند شما آسیب بزند
کارشناسان معتقدند کودکانی که نسبت به بقیه دوستانشان اسمهایی با تلفظ و معنایی غریب دارند، در معرض فشار قرار میگیرند. کودکی که مدام به دلیل نامش مورد تمسخر دوستانش قرار می گیرد احساس مثبتی از این وضعیت ندارد.
اسم پسر ایرانی با مفهوم و قابل درک می باشد
اسم اولین تاثیر یک فرد روی مخاطب است. پس سعی کنید اسمی که انتخاب کنید که یک مفهوم ذهنی مثبت همراه داشته باشد. اسم پسر ایرانی باید پرمفهوم باشد.
هماهنگی اسم پسرانه با نام خانوادگی را در نظر بگیرید
بهتر است به هماهنگی بین اسم و نام خانوادگی هم توجه کنید. می توانید با یک یا چند حرف مشترک بین نام و نام خانوادگی هماهنگی آوایی ایجاد کنید. ممکن است حروف مشترک صدادار و یا بی صدا باشند. مثل آوینا دیبا یا سیروس شمیسا و… می توانید نام و فامیل را در کنار هم نوشته و یا تایپ کنید و هماهنگی ظاهری آنها را بررسی کنید.
چشم انداز به آینده نکته مهمی در اسم پسر خاص و تک است
در نام گذاری فرزند باید به شرایط روز جامعه توجه کنید. باید نامی انتخاب کنید که مناسب 20 و 30 سال دیگر هم باشد. بعضی اسمها ممکن است در یک شرایط اجتماعی به نظرتان زیبا برسند اما بعد از چند سال معنی و مفهومشان را از دست می دهند.
لیست اسم پسر به ترتیب الفبا
آ
- آبان : نام روز دهم از هر ماه شمسی، نام فرشته ی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه
- آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی، روح کامل، انسان نیکو
- آبستا : اوستا
- آتروپات : نام والی آتروپاتن (آذرآبادگان)، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست
- آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ، آتشین و سرخ فام، پر انرژی
- آتش : فروغ و روشنایی
- آتین : در زبان زند و پازند جدید، نو، بوجود آمده
- آذربرزین : نام موبدی بوده، آتش باشکوه
- آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار، روشن کننده آتش
- آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم، پاینده و نگهبان آتش
- آذرخش : صاعقه، برق
- آذرکیوان : آتش بزرگ، از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ
- آذرمهر : مهربانی خورشید، نام موبدی است در زمان کواد
- آرمین : آرامش، مرد همیشه پیروز
- آریا : اصیل و آزاد، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش
- آریامن : آرامش دهنده، نام فرمانده ناوگان دریایی خشایار شاه
- آریامنش : دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوش
اسم پسرانه با ب
- بابک :نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
- باتیس :نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
- بادرام :کشاورز
- باربُد :نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
- بامداد :نام پدر مزدک
- بامشاد :نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
- بامگاه :هنگام بامداد
- بایگان :نگهدارندهبَرازمان :بلند اندیشه
- بَردیا :نام پسر کوچک کورش
- بَرسام :نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانیبِهراد :نیکی بخش
- بهرام :فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه
- بِهروز :روزگار نیک و خوش
- بِهزاد :نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور
- بهمن :نیک منش. نام پسر اسفندیار
- بهنام :نیک نام
- بوبار :دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
- بوجه :رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
- بوخشا :رستگار
- بیژن :نام پسر گیو
اسم پسر پ
- پادرا : سرزمین باشکوه، نگهبان آتش
- پارسا : پرهیزکار
- پارسان : منسوب به پارس، پارسی
- پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ
- پاکدین : دین درست، دین پاک
- پاکروان : پاک باطن، نیک نفس
- پاکزاد : پاک نژاد، نجیب
- پاکمهر : آن که دوستی او بی ریا و خالص باش
- پدرام : نام نبیره سام؛ درود، شادباش، آراسته
- پرشان : رزمجو
- پرهام : فرشته خوبی، صورت فارسی ابراهیم
- پرهان : لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان
- پویا : جوینده، ویژگی آن که در جهت برتری حرکت میکند
- پویان : دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کننده
- پیام: الهام، وحی، پیغام
- پیروزگر : پیروز، کامیاب
- پیمان : مهر، عهد
ت
- تخشا : کوشنده
- تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان
- تَهماسب : طهماسب، به معنی دارنده اسب قوی
- تَهمتَن : بزرگ پیکر، نیرومند، لقبِ رستم پهلوانِ داستانی شاهنامه
- تهمین : پهلوان، شجاع، پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
- تهمورس : نیرومند، دلیر و پهلوان؛ نام دومین پادشاه پیشدادی
- توانا : نیرومند، زورمند
- تور : نام پسر شاه فریدون
- تورج : دلیر و پهلوان، نام پسر بزرگ فریدون
- توس : درختی بزرگ و جنگلی، نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران
- تیران : نام پسر اردشیر سوم، نام چند تن از پادشاهان سلسله اشکانی
- تیرداد : زاده شده در تیر، بخشنده تیر؛ نام دومین پادشاه اشکانیان
ث
- ثاقب: هوشیار. ریشه عربی دارد.
- ثامن: میوه دهنده. ریشه عربی دارد.
- ثامر: هشتمین. ریشه عربی دارد.
- ثابت : پابرجا، استوار، پایدار
- ثهلان : نام کوهی است که شعرا به آن تمثل میکنند
اسم پسرانه با ج
- جانیار: یاری دهنده جان. ریشه فارسی دارد.
- جویان: جوینده. ریشه فارسی دارد.
- جهانیار: یار و یاور جهانیان. ریشه فارسی دارد.
- جانان :دلیرو زیبا
- جان پرور :نشاط انگیز
- جم :مخفف جمشید
- جمشید :از پادشاهان پیشدادی
- جهانگیر :نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران
اسم پسر با ح
- حمید: ستوده، ستايش شده.
- حميدعلي: از نامهاي مركب، حميد و علي.
- حميدرضا : از نامهاي مركب، حميد و رضا.
- حمزه: شير، شير بيشه.
- حمد : شکرگزاری کردنحكيم : پزشك، طبيعت، دانا، خردمند
- حسین رضا : از نامهاي مركب، حسین و رضا.
- حسين : خوب، نيكو
- حبیب: دوست، يار، معشوق.
- حامی: منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن كه پشتيبان و نگهبان كسي…
- حامد: سپاسگزار.
- حافظ : آن كه مراقبت يا حفاظت از كسي، جايي يا چيزي را بر عهده دارد. نگهبان؛…
- حاصل: نتيجه، فراهم و موجود يا به دست آمده
- حاتم: به معني حاكم، قاضي، داور.
چ
- چیا: کوهستان. ریشه کردی دارد.
- چاوش: نقیب لشکر و قافله. ریشه ترکی دارد.
- چهرآذر: چهره ای مانند آتش. ریشه فارسی دارد.
- چالش :با ناز و غرور
- چالیک :از بازی های کودکان
- چلیپا :گردونه مهر
- چوگان :ابزار بازی قدیمی
- چینوَد :چگونه زیستن
خ
- خدیو :بلند جایگاه، سرور
- خردمند :نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
- خرم :شادمان، خوش
- خسرو :نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
- خشاشه :از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
- خشایار :شاه دلیر و مردمنش
- خشنود :شاد، شادمان، خوشحال
- خورسند :راضی
- خوش منش :نیک نهاد
- خوشنام :درستکار، نیکنام
اسم پسر با د
- دادار : آفریدگار، دادگر، عادل
- دادبان : نگهبان قانون
- دادبه : صاحب عدل والا؛ پسر دادگشنسب
- دادجو : جوینده عدل و داد
- دادخواه : خواستار عدل و داد
- دادفر : دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدل
- دادمهر : عدالت دوست؛ نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ
- دادوَر : دادگر، عادل، از نامهای خداوند
- دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی
- داراب : دارا، نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی
- دارمان : از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
- دارنوش : دارنده حیات، زنده، نام یکی از وزیران بخت نصر
- داریا : در پارسی باستان یعنی دارنده، دارا
- داریوش : دارنده نیکی، نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسلهی هخامنشی
- داشاد : هدیه، عطا و بخششی که پارسیان روز عید به مردم میدادهاند
- دامور : آواز نرم و لطیف
- دامون : دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان و از فیثاغورثیان.
- دانوش : نام شخصی در داستان وامق و عذرا
- دانا : هوشیار، آگاه
ر
- راتین : بخشنده، یکی از سرداران اردشیر دوم
- راد : بخشنده
- رادان : آنکه منسوب به جوانمردی است
- رادمان : سخاوتمند؛ نام سپهدار خسرو پرویز
- رادمهر : مهربخش؛ نام سردار داریوش سوم
- رادین : بخشندگی، جوانمرد
- راستین : حقیقی، واقعی، راست قامت
- راشا : سرسبز و خرم و با طراوت، راهِ شادی، راه عبور
- رامبد : رئیس رامشگران؛ آرامش دهنده، فرشته
- رامتین : رامین، نوازنده، نام چنگ نواز نامی خسروپرویز
- رامین : طرب، نام یکی از فرزندان کیخسرو
- رایان : باهوش و اندیشمند، نگهبان آسمان
- رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی؛ پسر گودرز، در اوستایی شراب باشکوه
- رهی : آزاد، رهرو، در بعضی جاها معنای غلام هم به آن داده شده است
- روزبِه : سعادتمند، نام وزیر بهرام گور
- روزمهر : مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده، خورشید روز، درخشان
- روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر
اسم پسر با ز
- زال : سفیدموی، نام پدر رستم
- زامیاد : زاده فرشتگان، نگهبان زمین، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم
- زرتشت : دارندهی شتر زرد، پیامبر ایران باستان
- زرمهر : خورشید زرین، از شخصیتهای شاهنامه
- زروان : نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه
- زَریر : تیز خاطر؛ سبک روح؛ زرینبر و زرین جوشن، نام پهلوان ایرانی
- زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی، در عربی درخت پر شکوفه
- زَواره : زنده، دارای زندگی، پهلوانی ایرانی، نام پسر زال و برادر رستم
- زوپیر : از بزرگان پارس، یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل
- زوپین : نام پسر کاووس پادشاه کیانی
- زیا : زنده
- زیار : نام پدر مردآویچ
اسم پسر با س
- ساسان :نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
- سالار :پدر زال، پسر نریمان
- سام :بهدینی از خاندان گرشاسب
- سامان :نام بزرگ زاده بلخسهراب :تابش سرخ. نام پسر زال
- سورن :دلیر و پهلوان ، توانا
- سوشیانت :برگزیده دینی
- سیامک :نام پسر کیومرس در شاهنامه
- سیاوخش :سیاوش، پسر کیکاووس
- سیاوش :نام پسر کیکاووس
- سیروس :نام کورش به پیکره دیگر
- سینا :یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت
ش
- شادان : شادمان و خشنود؛ نام پسر برزین، (اسم پسر و دختر)
- شادبه : بهترین شادی
- شادفر : آن که دارای شکوه و شادی است، از نامهای دوران هخامنشی
- شادکام : کامروا، شادمان، نام برادر فریدون
- شادمان : خوشحال
- شادنوش : شادی جاودان (اسم پسر و دختر)
- شاهرخ : دارای رخساری چون شاه، شاه منظر
- شاهکار : کار شاهانه، برجسته، ممتاز
- شاهو : آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است
- شهداد : داده شاه، بخشیده شاه
- شهراد : پادشاهِ جوانمرد
- شهرام : مطیع شاه، موجب آرامش شاه
- شهران : منسوب به شهر
- شهرداد : زادهی شهر، شهری
- شهیاد : یادگار شاه
ف
- فربود :راست و درست
- فرخ :بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
- فرداد :از نام های برگزیده
- فردین :پیشرو در دین
- فرزاد :از نام های برگزیده
- فرزام :از نام های برگزیده
- فرزین :از نام های برگزیده
- فرشاد :شادبخت و شادمانفرشید :نورانی تر
- فرمنش :از نام های برگزیده
- فرنام :نام یکی از سرداران شاپور
- فرنوش :از نام های برگزیدهفریبرز :نام پسر کیکاووس
- فریدون :از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
- فوکا :نوعی درخت بید
- فوگان :نوشیدنی از دانه جو
- فولاد :از نام های برگزیده
اسم پسر با م
- مانوش :نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
- مانی :نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
- ماهان :نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
- ماهر :زبر دستمهران :یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
- مهربان :نگهبان روشنایی و مهر
- مهربُرزین :دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
- مهرپرور :از نام های برگزیده
- مهرپوی :از نام های برگزیده
- مهرجو :از نام های برگزیده
- مهرداد :نام چوپانی که کوروش را پرورش داد
- مهرزاد :زاده مهر
- مهرگان :جشن ملی ایراننکیسا :نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
ن
- نمایان :آشکار، هویدا
- نوبخت :از نام های برگزیده دوران ساسانی
- نوبهار :نام نویسنده دساتیر
- نوذر :یکی از سه پسران منوچهر
- نوش :شهد، عسل ، انگبین
- نوش آذر :نام پسر آذرافروز
- نوشی :نوشیرواننیکروز :سعادتمند، خوشبخت
- نیکزاد :از نام های برگزیده
- نیکنام :نیکونام، خوشنام
- نیکو :خوب، زیبا، نیکو کار
- نیما :نام یکی از شاعران ایرانی
- نیو :پهلوان و دلیر
و
- وانتیار : نام پسر ایرج به نوشته بندهشن
- وخش : روشنایی یا رویش
- وریا : قوی و درشت هیکل
- وفادار : آن که به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد، با وفا
- وهامان : نام پدر سلمان فارسی
- وهنیا : بهنیا، کسی که از نسل خوبان است.
- وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی، نام ماه یازدهم از سال شمسی نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه
- ویریا : همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد.
- ویسپار : از نجبای پارس
- ویسپرد : از بخشهای اوستا
ه
- هامان : یکی از درباریان خشایار شاه
- هامون : زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچهای در سیستان
- هامین : تابستان در اوستا
- هاونی : طرف صبح، ایزد نگهبان بامداد
- هوتن : نیرومند، خوش اندام، فرماندار ساحلی در روزگار داریوش
- هوداد : نیک آفرید
- هودین : دارای مرام و آیین نیک
- هوشمند : دارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوش
- هوشیار : دارای هوش، خردمند، عاقل
- هوشنگ : به معنی کسی که منازل خوب فراهم سازد، پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی
- هوشیدر : از نامهای پروردگار، نگهبان خرد و عقل انسان
- هوفر : شأن و شکوه نیک، شان و شوکت خوب
- هوم : نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار از نژاد فریدون
- هومان : دارای سرای نیک، صاحب جایگاه نیکو، از شخصیتهای شاهنامه
- هومن : خوبمنش، نیک اندیش
- هونام : خوشنام، نیک نام
- هویدا : روشن، آشکار، نمایان
ی
- یارتا : همتای یار، همچون یار
- یاور : یاری دهنده، کمک کننده
- یزدان : خداوند، ایزد، در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکی
- یزدانداد : داده خداوند، موبدی در سده نهم که در کرمان میزیسته
- یزدانمهر : خداوند خورشید
- یزدانیار : آن که خداوند یار و یاور اوست
- یزدگرد : آفریدهی یزدان، ایزد آفریده، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه ساسانی
- یزدیار : ایزدیار، آنکه خدا یار اوست، نام پدر بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی
- یَسنا : پرستش، از بخشهای اوستا (اسم پسر و دختر)